تو بدور نزدیکی
درپناه سایه پندار تو-
نه توان زیست به یاد.
سرخ آن میخاک آویز شبق -
آبشار گیسو،
باغ با بلبل خوانا سرشاخ، بازی مار و سمور، خم آن لاله خیس،
مزه ی پسته شور لب تو
عطر لیمو؛ َبرِ تک اطلسی مه گونت..
تو بدور نزدیکی
ومن از آن دورم.
می توان گفت:
تپش تند 2 گیلاس، قلب 2 قلو- عشق من و تو،
در طنین مهتاب.
نور شب با خوشه پروین
لمس الماس ستاره گان میسور.
سکر خوا نای طوق داغ لبها بر زبان آشنایت
و دمای بی صدای اعتماد -
چشمه را پرآب.
پر سخاوت دست تو- در ترازمکث جفت بال پروانه-
شعله شمع را، پیله ای شفاف.
تو بدور نزدیکی
ومن از آن دورم.
چه توان کرد؟
با تو پرگویی؛
بی تو هست کم گویی.
تو بدور نزدیکی
ومن از آن دورم.